در هفتههای گذشته شاهد قطعی شدن قراردادهای چندین میلیارد دلاری «فاینانس» بانکهای خارجی با کشورمان بودیم. بهنظر میرسد قراردادهای بیشتری نیز در راه باشد؛ زیرا به گفته رئیس بانک مرکزی «کشورها برای انعقاد قرارداد فاینانس با ایران صف کشیدهاند» و «سرمایههای سرشاری در راه است.» این واقعه برای دولت دوازدهم رویدادی مسرتبخش و برای منتقدان برجام رخدادی ناامیدکننده است.
از دیدگاه دولت، انعقاد این قراردادها نهتنها تامین مالی سرمایهگذاریهای داخلی را تسهیل میکند، بلکه نشانه اعتماد موسسات مالی خارجی به عملکرد دولت و چشمانداز اطمینانبخش اقتصاد کشور تلقی میشود؛ ضمن آنکه روابط بانکی و کارگزاری با بانکهای خارجی را نیز بهبود میبخشد. از سوی دیگر، به برکت این تحولات، مخالفان برجام نیز دیگر نمیتوانند در هر فرصت، بیخاصیتی برجام و بیفایده بودن آن را به رخ دولت بکشند.
با این همه، متولیان اقتصاد کشور، باید مراقب حجم «سرمایههای سرشاری که در راه است» باشند، بیاحتیاطی نکنند و از پیامدهای احتمالی و ناگوار زیادهروی در بهرهگیری از تسهیلات خارجی غافل نمانند. یادمان نرود که «فاینانس»، یا خط اعتباری، نوعی وام است که باید بازپرداخت شود. این امر نیازمند آن است که وجوه دریافتی صرف سرمایهگذاریهایی شوند که بازده آنها، پرداخت اصل و فرع این بدهیها را با ارز معتبر، مقدور سازد. بیاحتیاطی در خرجکرد این وجوه میتواند تاوان سنگینی در پی داشته باشد، چنانکه کشورهای متعددی این تاوان را پرداختهاند.
رئیس بانک مرکزی در ضرورت دریافت این اعتبارات گفته است: «برای تحقق اهداف پیشبینی شده در قانون برنامه ششم (رشد اقتصادی 8 درصد در سال و افزایش اشتغال)، یکی از اساسیترین منابعی که روی آن تکیه میشود، منابع خارجی است و در طول پنج سال برنامه ششم، پیشبینی شده سالانه ۶۵ میلیارد دلار منابع خارجی باید استفاده شود.»1 اما تا آنجا که ما میدانیم، «منبع خارجی» مورد بحث، صرفا فاینانس نبوده است.
در پژوهشی که چندی قبل در مورد ملزومات رشد اقتصادی 8 درصد در سال انجام گرفت، پس از محاسبه میزان سرمایهگذاری مورد نیاز برای تحقق این نرخ رشد و آن مقدار از این سرمایهگذاریها که با پسانداز داخلی قابلانجام است، نتیجه گرفته شد که تحقق این هدف، براساس فرضیات متفاوت، نیازمند 28 تا 50 میلیارد دلار سرمایه خارجی در هر سال است. بههنگام رونمایی از نتایج این مطالعه، دکتر مسعود نیلی که ظاهرا بر این پژوهش نظارت داشته، تاکید کرد که «باید توجه داشت، ارقامی که در گزارش یاد شده بهعنوان سرمایه مورد نیاز خارجی عنوان شده، به سرمایهگذاری مستقیم خارجی (FDI) دلالت داشته و شامل سرمایهگذاری مالی یا فاینانس نمیشود.»2
اما چه تفاوتی میان فاینانس با «سرمایهگذاری مستقیم خارجی» وجود دارد که چنین تاکیدی را ضروری میسازد؟ از دیدگاه ما پاسخ این است که گرچه هم فاینانس و هم «FDI» موجب ورود سرمایه خارجی به کشور میشوند، اما جذب سرمایه از طریق «سرمایهگذاری مستقیم خارجی» با امتیازاتی همراه است که جذب سرمایه خارجی از طریق فاینانس لزوما از آنها بهرهمند نیست.
نهادهای بینالمللی سرمایهگذاری مستقیم خارجی در یک کشور را «سرمایه وارد شده به یک کشور بهمنظور سرمایهگذاری و دخالت موثر و پایدار در اداره یک پروژه یا شرکت (با تملک حداقل 10 درصد از سهام دارای حق رای شرکت مذکور) ازسوی اشخاص حقیقی یا حقوقی خارجی» تعریف میکنند.
سرمایهگذاری مستقیم خارجی معمولا با ورود فناوری پیشرفته، مدیریت نوین و کارآمد و دانش فنی روز همراه است، ضمن آنکه شرکتهای معتبر خارجی، به برکت شبکه فروش و بازارهای گستردهای که در سراسر جهان دارند و نیز «برند»های شناخته شده خود، با مشکلات کمتری در صادرات مواجهند. بد نیست بدانیم که بیش از 75 درصد از کل صادرات چین که بزرگترین صادرکننده جهان است، ازسوی شرکتهایی صورت میگیرد که از طریق «سرمایهگذاری مستقیم خارجی» یا «سرمایهگذاریهای مشترک» پدید آمدهاند.3 بگذریم از اینکه بومیسازی فناوریهای پیشرفتهای که از طریق سرمایهگذاریهای مستقیم خارجی وارد شدهاند، مسیر رشد بلندمدت چین را هموارتر ساخته است.
استفاده از فاینانس یکسره، مقوله دیگری است. چنانکه گفته شد فاینانس وامی است که باید بازپرداخت شود. هرگاه فاینانسها صرف سرمایهگذاریهای تکراری با فناوری عقبمانده و فاقد رقابتپذیری شوند و محصولات آنها قابلیت صادرات نداشته باشند، یا اگر بخشی از این وامها به زخم پرداخت بدهیهای دولت زده شود یا در فضای فسادآلود دیوانسالاری حیف و میل شود، آنگاه بازپرداخت اصل و فرع وامها معضلی دیگر بر معضلات کشور خواهد افزود. دولت مسوولیت بازپرداخت فاینانسها را برعهده دارد؛ در حالی که تقبل زیان احتمالی سرمایهگذاریهای مستقیم خارجی (یا مشترک) برعهده دولت نیست.
این را نیز به یاد داشته باشیم که ما در استفاده مناسب از منابع مالی، کارنامه موفقی نداشتهایم. تنها در بازه زمانی 1384 تا 1392، کشور ما 703 میلیارد دلار درآمد ارزی فقط از محل صادرات نفت و گاز داشته است. (اگر صادرات پتروشیمیها را نیز به آن بیفزاییم، این رقم به بیش از 780 میلیارد دلار میرسد).4 صرفنظر از حیف و میلهایی که صورت گرفت، بخش قابلملاحظهای از این درآمد هنگفت صرف سرمایهگذاریهایی از سیاق «زودبازدهها» شد که فناوری عقبمانده و بهرهوری نازلی داشتند. نتیجه این سرمایهگذاریها، افزایش ظرفیت تولید کارخانههایی بود که محصولات آنها قابل صادرات نبود و از آنجا که بازار داخلی نیز قدرت جذب آنها را نداشت، این کارخانهها هماکنون با نیمی از ظرفیت خود کار میکنند. اغلب آنها زیانده هستند و توانایی بازپرداخت بدهیهای بانکی خود، حتی به ریال را هم ندارند.
حال برای لحظهای تصور کنید که در بازه زمانی مورد بحث، درآمدهای نفتی ما نه 703 میلیارد دلار، بلکه مثلا 403 میلیارد دلار بود و مابقی آن (تا 703 میلیارد دلار) از طریق فاینانس به دست ما رسیده بود. به بیان دیگر فرض کنید در دوره مورد بحث، 300 میلیارد دلار اعتبار خارجی دریافت شده و به همان شیوهای که درآمدهای نفتی خرج شد، مورد استفاده قرار گرفته بود. در آن صورت، علاوهبر خسارتهایی که اقتصاد کشور از سرمایهگذاریهای کمبازده یا زیانده و ریخت و پاش فسادآمیز درآمدهای ارزی تحمل کرده است، اکنون دولت باید 300 میلیارد دلار بدهی خارجی را نیز با بهره آن بازپرداخت میکرد. پیامد ناگزیر این فاجعه فرضی، سیاست ریاضتی عذابدهندهای بود که باید تحمل میشد.
همه اینها به آن معنا است که دولت نباید صرفا به دریافت فاینانس و گشایشی که از طریق آن حاصل میشود، قانع باشد. آنچه باید به دنبالش باشیم، افزایش سرمایهگذاری در صنایعی است که از فناوری روز استفاده میکنند، بهرهوری بالا دارند، رقابتپذیرند و محصولات تولیدی آنها قابلیت صادرات دارند یا میتوانند با محصولات مشابه وارداتی رقابت کنند. تحقق این امر، نیازمند تدوین استراتژی صنعت کشور، مشخص کردن اولویتها، اصلاح زیرساختها و بسترسازی مناسب برای سرمایهگذاریهایی با مشخصات پیشگفته است. این اقدامات، هم جذابیت سرمایهگذاری برای سرمایهگذاران داخلی را افزایش میدهند و هم زمینه را برای جذب «سرمایهگذاریهای مستقیم خارجی» مساعد میسازند چنانکه پیشتر گفته شد، سرمایهگذاری مستقیم خارجی همان چیزی است که باید به دنبالش باشیم.
با توجه به تنشهای موجود و تلاش دولت ترامپ و متحدانش برای منزوی کردن ایران، موفقیت دولت در جذب فاینانس دستاوردی بزرگ و قابلتقدیر است؛ اما باید در استفاده از این اعتبارات خردمندانه و سنجیده عمل کرد تا کشور در دام بدهیهای سنگین خارجی گرفتار نشود. اقدام اساسیتر، تلاش برای تنشزدایی بیشتر و جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی است که صرفنظر از پیامدهای مثبت آن که پیشتر برشمردیم، این حسن را هم دارد که چنانچه برخی از آنها ناموفق و زیانده از کار درآیند، تاوان آن را دولت ما پرداخت نخواهد کرد.
نظر شما